کافه ترانزیــــــــت
"به نام خداوند بخشایشگر مهربان "
زرنگ است آن که کلام خدا را بخواند ..اما زرنگ تر آن است که نامش را قبل از کلامش صدا کند.
"حمد و سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است "
اون صبحی که با صدای گنجشک پشت پنجره ی اتاقت بیدار می شوی،
پنجره را باز میکنی و به ش میگویی باز چه مرگتِ پشت پنجره ی من نشستی به جیک جیک کردن؟!،
گوش ناشنوای تو ست که حمد و ستایش خدا را در صدای آن پرنده نمی شنود..
خوب ست روزی که میروی پشت پنجره ی خانه ی خدا بست مینشینی ..بگوید باز چه مرگت است؟!
"مهربان و بخشنده است"
اصلا اینکه می گویند فلانی مهربون ِ..این مهربونی از خودش نیست که!
مهر، بانی دارد، صاحب دارد.وقتی به رحیم بودنش فکر میکنی دلت پر میشود از مهرش ،
با دیگران مهربانی میکنی..
"صاحب روز جزا "
همون روزی ست که میگویند هی فلانی آن روز دلت پر از مهرش شد و به دیگری مهربانی کردی ها ...این هم مزد ِ دلت.
"تنها تو را می پرستم و از تو کمک می طلبم "
صدای موذن زاده اردبیلی از دیوار حیاط سرک میکشد در خانه .
سجاده ات هم پهنه
بوی عطر یاس در اتاق پیچیده
*می رسی به ایاک نعبد و ایاک نستعین *
فرشته ها عزا میگیرند...ثوابش بنویسند یا دروغ ؟!
" ما را به راه راست هدایت فرما "
"راه کسانی که به آن ها نعمت داده ای و نه راه ِ گمراهان."
/////
می فرمایند :"ما به تو قرآن عظیم و سبع مثانی عطا کردیم ."
حافظ دیوان سروده ،شعر ِ" یوسف گمگشته " اش شده گل سرسبد ِ دیوان حافظ..
سوره ی حمد چه شد ؟ شد سبع مثانی ..شد عصاره ی قرآن عظیم ..
خدا قرآنش ُ خلاصه کرده برای شاگردهای تنبلش..اون هایی که شب ِ امتحانی اند.همون هایی که اسمشون بنده ست ها !
من و تو به شون میگوییم بنده ..خدا میگوید پادشاه ..خلیفه الله .
جای پادشاه که در مزبله نیست ، هست ؟!
پادشاه باید در قصر سلطنت کند ..در فردوس برین .
پادشاهی هست که برای قصر شاهی کند ؟!
پس چه میشود که فلانی برای طلب ِ بهشت پادشاهی میکند ؟
مگه نه اینکه مولامون _علی (ع) _ می فرماید :" .....عبادت احرار را می پسندم."
یا اینکه سیدالشهدا(ع) در جایی می فرماید : "اگر دین ندارید آزاده باشید."
پدر و پسر اصرار به آزادگی دارند !
می گویی نمی شود گفت آزادگی حتی از قید و بند بهشت و جهنم ؟!
اینجوری میشود که وهب ِ نصرانی که نماز گزاردن بلد نیست من و تو ِ بچه شیعه را تا آخر عمر مدیون میکند .
آنوقت محمـــــــد حنفی دلش را تا ابد شرمنده میکند چرا که عبادت را ترجیح می دهد به عبودیت ..
بعضی چیزها از یک جاست مثل عبادت و عبودیت.
از یک جا هست اما انسان را به یک جا نمی برد .
اولی آدمی را خلاصه میکند در انجام احکام و نماز .
دومی اما مفهوم دریایی دارد ...دریا را که دیده ای؟..انتهایش را هم مگر دیده ای ؟!
عبد که شوی هم نماز و احکامت را داری هم فدایی شدن برای اربابت را .
اینگونه می شود که می گوید برایم بمیر...میمیری
کـــــــــافه نوشت : تُوی ما را با تُوی خودت درآمیز که من ِ ما هیچ غیر از من ِ تو نداشته باشد ...
Design By : Pars Skin |